نقد و بررسی
از همون لحظه ی اول، وقتی كه پای اون ستون وارفتی و من كمكت كردم حس آشنایی بهم دست داد كه تا همين حالا نتونستم دست از اين كشش و كنجكاوی بردارم. چيزی در تو هست كه منو ياد آدم ديگهای می اندازه. يكی كه خيلی خاصه! اين حالت در فرصت های كمی كه تو رو ديدم بارها و بارها تكرار شد. كمی مكث كرد و با اندوه واضحی گفت: اون يك چلچراغك بود.