متن پشت جلد
شاید برای پنج دقیقه از شدت ترس سر جایم ایستادم و تکان نخوردم. به چشم خودم دیدم نوری که در اتاق پخش شده بود و مثل یک کرم شبتاب پشت پنجره حرکت میکرد، کمکم محو شد و اثری ازش نماند. مثل چراغی که فتیلهاش را بکشند پایین. این نور عجیب چه بود؟ باید سردرمیآوردم. باید شازده کوچولو را که کتاب رازهایمان بود نجات میدادم. پلهها را پاورچین پاورچین رفتم بالا.
ـ بخشی از کتاب ـ
ریحانه در سفری ناخواسته همراه با پدر و مادرش به یک روستای مرزی میرسد. ماجراهایی که بزرگترها به وجود میآورند، زندگی او را به هم میریزد و ناگهان خودش را تنها میبیند. او برای خلاصی از تنهایی، شروع به نوشتن میکند. شبها در نوشتههایش رد اتفاقها را دنبال میکند و روزها جستوجوی پدر را از سر میگیرد.
نقد و بررسی
در این رمان با دختر نوجوانی به نام ریحانه روبرو هستیم که وقایع پیرامونش را در یادداشت هایی خطاب به پدرش بازگو میکند. او در سفری ناخواسته همراه با پدر و مادرش به یک روستای مرزی میرسد. گذشته پرتلاطم و ماجراهایی که بزرگترها به وجود آوردهاند، زندگی او را تحت الشعاع قرار داده و او ناگهان خودش را در روستا تنها میبیند. ریحانه برای خلاصی از تنهایی و ترس، شروع به نوشتن میکند و هرچه را بر او میگذرد در نامه هایی خطاب به پدرش مینویسد. شبها در نوشته هایش رد اتفاقها را دنبال میکند و روزها جستجوی پدر را از سر میگیرد.
این سومین رمان جواد ماه زاده، نویسنده و روزنامه نگار، است. پیش از این، رمانِ «خنده را از من بگیر» در سال 1387 از او منتشر شد که شکل گیری یک موقعیت عاطفی را در زندگی جنگ زدهها طی سالهای پایانی جنگ تحمیلی روایت میکرد. رمان «لالمونی» که سال 1391 از سوی انتشارات تاک در افغانستان منتشر شد نیز راوی نوجوانی داشت که در گیرودار مشکلات ناشی از فقر و بیماری سر به عصیان میگذارد و بحرانهایی برای خود و اطرافیانش رقم میزند.
«ریحانه دختر نرگس» موضوع مهاجرت اجباری و تنهایی و ناگزیری دختران را در میان بازی های بزرگان دستمایه داستان قرار داده است.