متن پشت جلد
هشت نفر بودیم ما که پای نداشتیم و هیچوقت از کوه پایین شده نمیتوانستیم. میترسیدیم ما که مبادا از آنجا لول بخوریم وقت پایین شدن از کوه. و تا به پایین که میرسیم. چیزی از بدنهای بدون پای ما نماند و همه در بین سنگها قسمت شوند و حتی گورستان را هم کلانتر نتوانتیم. هشت نفر بودیم ما که پای نداشتیم و دانههای کَمسایی دو ـ شش و دو ـ پنج که میآمد. شاه بودیم و دو ـ چهار و دو ـ دو که مینشستند با کون به زمین مینشاندمان. دانههای کمسایی قوماندان شده بودند و در هر کاری بازی میکردیم ما و آنکه نمیباخت. شاه میشد و دیگرانمان گوش به فرمان تا وقتیکه دیگری دو ـ شش میآورد و جایها عوض میشد. هشت نفر بودیم ما و...
ـ از متن کتاب ـ
نقد و بررسی
مجموعه داستانی از «محمدحسین محمدی» که نویسنده در آن میکوشد فرهنگ و آداب و رسوم افعانستان را با توجه به جنگهای داخلی این کشور در دورانهای قبل و بعد از طالبان، به درونمایههای اصلی داستانهای این کتاب تبدیل کند. در 7 داستان از 9 داستان کوتاه این کتاب به جنگها و اوضاع داخلی افعانستان پرداخته شده و 5 داستان این مجموعه به دورانهای قبل و بعد از حکومت طالبان است.