متن پشت جلد
تنها فرصت میکند به صورتش دست بکشد. اینکه ریش دارد یا آنها را تراشیده؟ بله. تمام ترسهاش، این واهمههای طولانی همه واقعیت داشتند. او ریش ندارد. صورتی صاف که از بس تراشیده دارد میسوزد و جزجز میکند. او دیگر قدرتی ندارد. به خودش میقبولاند این مرگ بر اثر ترس نیست و به هیچ وجه هم قابل مقایسه با مرگ کوچکترین حشرهخوار پستاندار دنیا نیست.
نقد و بررسی
این مجموعه شامل چند داستان کوتاه و بلند است: «به خدا من نویسنده نیستم» یکی از داستانهای این کتاب است که به فرهاد مهراد تقدیم شده است. «خیلی ساده اتفاق افتاد ولی تصورش سخت و دشوار است. بعد از چند ماه بلاتکلیفی و سرگردانی و گریهزاری زن و بچه که پنجشنبهها به ملاقاتش میآمدند قرار شد برایش کاری کنند. یعنی یک فرجهای بدهند. امکانی پیدا شده بود تا نمیرد.» آنچه در کل داستانها به چشم میخورد وضعیت لرزان و ناپایداری است که قهرمانان داستانها در آن بهسر میبرند. این وضعیت در بعضی داستانها به واسطه اتفاقاتی است که بطور واقعی در جهان درحال وقوع است. این حالت به واسطه ذهن ناآرام شخصیتهای اصلی قصههای این کتاب است. در تمامی داستانهای این مجموعه وضعیتی که قهرمان اصلی در ابتدا دارد، در پایان به سرنوشتی محتوم برای او تبدیل میشود. کابوسی که همواره در ذهن آنها وجود داشته است. هادی نودهی پیش از این مجموعه داستانهای کوتاهِ کوتاه و کتاب شمایل لرزان مردها را روانه بازار کتاب کرده.