متن پشت جلد
«هر اتفاقی ممکن است بیفتد. ممکن است صورتت خراش بردارد و تا ابد ردش باقی بماند. یا مثل همان جوانک زخمی روی برانکار، جایی از زانویت قلوهکن شود. ممکن است یکی از آن دانشجوهای عصبانی در آن شلوغی و هیر و ویر با چماق بکوبد به فرق سرت یا پاره آجری از جایی رها شود و درست وسط پیشانیات فرود بیاید. کسی چه میداند؟ شلوغی و بگیر و ببند است دیگر. تظاهرات دانشجویی که این حرفها را برنمیدارد. خدا را چه دیدی؟ شاید هم مثل پارسال هیچ اتفاق ناگواری نیفتاد و تو توانستی تا عصر همة قسطهای عقب افتادة تاکسی سمندت را صاف کنی.»
نقد و بررسی
این مجموعه از 5 داستان کوتاه تشکیل شده است. در «خندۀ روباه» داستان مردی را میخوانیم که بنا به تعصبات خشک و اتفاقاتی که برایش افتاده تصمیم به قتل زنهای خیابانی میگیرد. او به همراه همدستش زنهای خیابانی را میکشد و آنها را دفن میکند. اما همدستش به او خیانت میکند...
در «قوس قزح» پزشک متخصصی در حین معالجه یک بیمار مبتلا به ایدز، متوجه چند شخصیتی بودن بیمارش میشود. فرشته که دارای شخصیتهای متفاوتی است، هربار یکی از آنها در او غالب میشود و دکتر «روحانی» عاشق یکی از این شخصیتها که روحیه عرفانی دارد، میشود. دختر که بیمار است، قصد انتقام از کسانی دارد که او را مبتلا به بیماری ایدز کردهاند، تا این که...
3 داستان دیگر این مجموعه «راننده تاکسی»، «دشت خار» و «یک اتفاق ساده» نام دارند. او معتقد است پایان جنگ به معنای پایان پیامدهای تلخ آن نیست و آثار برتر ادبیات جهان هم بیانگر این مهم است. لذا او با زاویه دید تازه ای به این مسائل پرداخته است.