شناخت نامداران از طریق زندگینامههایشان
شناخت نامداران از طریق زندگینامههایشان
شناخت نامداران از طریق زندگینامههایشان
زندگینامهنویسی ریشهدارترین شکل روایت تاریخی
زندگینامهنویسی ریشهدارترین شکل روایت تاریخی
زندگینامهنویسی ریشهدارترین شکل روایت تاریخی

میل به شناخت نامداران از طریق زندگینامههایشان اگر عمیقتر ازعلاقه به مطالعه رمان و تاریخ نباشد، قطعا از آن ریشهدارتر است.
زندگینامهنویسی گستردهترین و ریشهدارترین شکل روایت تاریخی است و سرگذشتنامهها و زندگینامهها بخش مهمی از روایات تاریخی را تشکیل میدهند. این گونه روایی به خصوص امروزه چنان اهمیت یافته است که در برخی کشورها به یک رشته دانشگاهی تبدیل شده و کتابهای آموزشی نیز با این موضوع منتشر شده است، از جمله کتاب «چگونه زندگینامه بنویسیم» اثر مشترک برایان آزبورن و ریچارد سایر که حدود ده سال پیش ترجمه فارسی آن نیز به همت زندهیاد محسن سلیمانی در ایران منتشر شد.
اگر سرآغاز زندگینامهنویسی در تاریخ اسلام و ایران را مثلا کتاب سیره ابن اسحاق درباره زندگی پیامبر اسلام بدانیم، ریشه آن در غرب تا سرگذشتنامه سقراط به قلم افلاطون پیش میرود. انواع تذکرهها، شرح حالها، سرگذشتنامهها و حتی سفرنامهها تا انواع زندگینامههای خودنوشت و دیگرنوشت همگی زیرمجموعههای زندگینامه محسوب میشوند که از دیرباز، هم برای مخاطبان عام جذاب بودهاند هم منبع مهمی بوده و هستند برای تغذیهی دیگر آثار نوشتاری و بصری. این گونه نوشتاری از چنان جذابیتی برخوردار است که حتی نویسندهای چون ایروینگ استون آمریکایی شهرتش را بیشتر مدیون سرگذشتنامههایی است که درباره ونگوگ و جک لندن و میکلآنژ نوشت.
یا از آن آشناتر، رومن رولان که با همه شهرت و اعتبارش در رماننویسی، تالیف زندگینامههای بتهوون و گاندی را هم در کارنامه خود دارد.در ایران معاصر و ادبیات امروز، «سنگی بر گوری» جلال آل احمد شاید از همه معروفتر باشد که نوعی زندگینامه خودنوشت با موضوع بچهدار نشدن او و سیمین دانشور است. سنگی بر گوری را آل احمد در سال ۱۳۴۲ نوشت اما دوازده سال پس از مرگش منتشر شد و به دلیل صراحت بیان نویسنده در خودنگاری، نه تنها جزو کتابهای ممنوع در جمهوری اسلامی است که حکومت ایران اساسا مایل به حذف آن از کارنامه و شخصیت ادبی جلال آل احمد است.
زندگینامهنویس باید به تعبیر آزبورن قصهگوی ماهری باشد. شاید به همین دلیل باشد که زندگینامههای نویسندگان مشهور از محبوبترین کتابهای این حوزهاند. زندگینامههایی که نه تنها پستوهای تاریک ذهن و زندگی آنان را روشن میکند که منبع الهام دیگران و به خصوص نویسندگان تازهکار قرار میگیرد، چه این زندگینامه از خلال نامههای عاشقانه کافکا به فلیسه (محاکمه دیگر، الیاس کانهتی، ترجمهی ناصر غیاثی) روایت شود و چه از لابهلای روزنوشتهای شاهرخ مسکوب (روزها در راه، ۱۳۷۹).
از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
هاروکی موراکامی در نگارش این کتاب غیرداستانی همانقدر ماهرانه رفتار کرده است که در رمانهایش. برخلاف آنچه عنوان در وهله نخست تداعی میکند، کتاب فقط در ستایش دویدن نیست بلکه زندگینامه خودنوشتی است با این وجه تمایز نسبت به دیگر اتوبیوگرافیهایی از این دست که موضوع آن روایت سبکی خاص از زندگی است؛ زندگی یک نویسنده پرکار که ترکیب هنرمندانه و آگاهانهای است از دویدن و نوشتن. یا به تعبیر دقیقتر، زندگینامه نویسندهای که برای نوشتن میدود
.اگر اغلب نویسندگان نامدار دنیا به رعایت نظم روزانه کاری و به خصوص پایبندی به ورزش منظم مشهورند، موراکامی از سرسختترین آنهاست. زمانی گفته بود: «بیهیچ تغییری به برنامهی روزانهام پایبندم: بیدار شدن در ساعتِ چهار صبح، پنج شش ساعت نوشتن بیوقفه، ورزش، مطالعه، گوش کردن موسیقی، به بستر رفتن در ساعت ۹ شب. آن چه اهمیت دارد تکرار این کار است.»در این کتاب نظم و پشتکار در نوشتن و روند تکاملی آن در سایه دویدن، به شکل سیر و سلوکی شبهعرفانی و به شیرینی روایت میشود. تکه درخشان این اثر شاید صحنهای باشد که موراکامی یک روز به مربی ورزشی خود که از بهترین دوندههای ماراتن دنیاست میگوید: «این بیدارشدن و دویدن هر روزه بعد از این همه سال هنوز برایم سخت است، برای تو نیست؟» و جواب میشنود: چرا، هر روز.
ترجمه فارسی این زندگینامه خودنوشت موراکامی با دو عنوان «از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم» (برگردان مجبتی ویسی، نشر چشمه) و «وقتی از دویدن صحبت میکنم در چه موردی صحبت میکنم» (برگردان علی حاجقاسم، نشر نگاه) نه سال است که در ایران منتشر و تا کنون بارها و بارها تجدیدچاپ شده و همچنان از پرفروشترین آثار این نویسنده ۶۹ ساله ژاپنی در کنار رمانهای پرفروش اوست.
یک فنجان قهوه با ادگار آلن پو
ادگار آلن پو در آغازگری داستان پلیسی و کاراگاهی چنان جایگاهی دارد که نامش به صفت برخی داستانهای این ژانر تبدیل شده و از آنها با عنوان داستانهای ادگار آلن پویی یاد میشود. علاوه بر این، نویسندگان و شاعران بزرگی تحت تأثیر آثار او و به خصوص نوع نگاهش به ادبیات قرار گرفتهاند؛ از ویلیام فاکنر و شارل بودلر تا بورخس و اسکار وایلد و حتی داستایفسکی در رمان یگانهاش «جنایت و مکافات».
با این حال، زندگی کوتاه این نویسنده قرن نوزدهمی (۱۸۰۹ تا ۱۸۴۹) نیز دستکمی از یک رمان ندارد. از کودکی پرمصیبت تا بیپولی جوانی و مرگ همسرش و سرانجام نوشخوارگی و مرگی زودرس که معلوم نشد دلیل آن الکل بوده است یا بیماری یا حتی خودکشی. به تعبیر اندرو بارجر در کتاب یک فنجان قهوه با ادگار آلن پو، «پو نه فقط یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکا بود بلکه زندگی سحرآمیز و رازآلودی داشته است. زندگی پر از عشق، غم، و درگیریهای بیانتهای هنرمندی که از قبول نوشتههایش یا پیوستن به صدای ادبی روز برای کسب محبوبیت امتناع میکرد و در فقر شدید هم درگذشت.»اندرو بارجر خود نویسنده و ویراستاری است که پس از پژوهشهای گسترده درباره زندگی پو تصمیم میگیرد زندگینامه او را در قالب رمان بنویسد. حاصل کار میشود رمان یا به طور دقیقتر سرگذشتنامهای که بارجر آن را در سال ۲۰۰۳ منتشر کرد و به تازگی ترجمه فارسی آن نیز در اختیار کتابخوانان قرار گرفته است. ۲۵ فصل اصلی این کتاب روایت چهل سال زندگی ادگار آلن پو و کامیابیها و ناکامیهای اوست، با دو فصل تکمیلی در پایان کتاب تحت عنوان ـ«پس از مرگ پو» و یادداشت بارجر درباره او. جنگ و جدال پایانناپذیر و تلخ و گزنده پو با ناپدریاش از کودکی تا زمان مرگ، هسته مرکزی روایت در این کتاب است که بارجر با مهارت تمام آن را در خدمت این رمان سرگذشتنامهای درآورده است، به خصوص که همه چیز از زبان خود پو روایت میشود و خواننده را به عمیقترین شکل ممکن تحت تأثیر قرار میدهد.
«یک فنجان قهوه با ادگار آلن پو» را اخیرا نشر نگاه با ترجمه فروغ مهرزاد در ۳۴۴ صفحه منتشر کرده است.
منبع: بی بی سی