نامۀ ابراهیم گلستان به آیدین آغداشلو
نامۀ ابراهیم گلستان به آیدین آغداشلو
نامۀ ابراهیم گلستان به آیدین آغداشلو
به مناسبت تولد آغداشلو
به مناسبت تولد آغداشلو
به مناسبت تولد آغداشلو

عزیزم آیدین!
گاهى دلم هواى ترا میکند، نه به عنوان كسى كه خوب نقاشیهایش را میکشد یا خوب استدلالهای خودش را براى شرح و ردّ یا قبول كار نقاشى یا نوشته و گفته دیگران مینویسد، بلكه براى این اصرار و مداومت در نخواستن گفتن، و نه نخواستن فهمیدن پرتگوئیهای بعضى از شارحین و منتقدان قلابى كه تو به صرف دوستى و مثلاً به خاطر اینكه با آنها خوب تخته نرد بازى میکنی یا، نمیدانم، مثلاً به كوه میروی، یا از یك چلوكبابپزى در ته شهر خوشتان میآید، و از این قبیل بستگیهای پرت، به صرف چنین دوستیها، با همه هوش و فطانتى كه دارى مردمدارى یا رعایت آداب معاشرت این كمك لازم را به آنها روا نمیداری كه بگوئى بهشان «رفیق دارى پیر میشوی، ازخواب بیدار شو و درست ببین». میدانم كه فایده ندارد و آنها بیدار نخواهند شد و درست نخواهند دید، چرا بیدار نشدن و درست ندیدن، یا نادرست دیدن وگفتن، نوعى لهجه و «تیك» براى آنهاست. ما هم فرزندان كورش و داریوش هستیم اما به لهجههای گوناگون زبان فعلاً مشترك خود را تلفظ میکنیم. گمان نمیکنم در این زمینه تو بتوانى كارى كنى براى تصحیح آنها. خوش باش و تختهات را بازى كن اما به صرف رفاقت مواظب باش كه بد بازى نكنى.
در همین معاصر ایران خودمان گر چه میبینم كه لزوم بسیار براى درست گفتن وجود دارد اما چه جور همه دستخوش هم لقلقه لسان و پرگوئیاند و هم قبلاً به مهملگوئى، صرف نظر از نقطه جغرافیائى-فرهنگىِ موضع تولد و رشد كردنشان. فراموش هم نكن كه مقصود من از رشد آن جور رشدى است كه با سانتیمتر اندازه گرفته میشود و به قد ربط دارد، نه به وسعت ابعاد مغز و تفكر و مفكره. هیچ هم حاضر نیستم و حاضر نباش كه نتیجه این انتخابات چند روز پیش را نقطه تحول فكر و رفتار آنها بشمارى. این یك جور تكان خوردن حاصل رانندگى روى جادههایی است كه درست آسفالت نشده و گود و قلنب دارد. تو كه توان فهم را همراه كردهاى با توان كار، همچنان درست و صریح و راست و دقیق باش و بمان. راست و دقیق بودن نه یعنى آشناها و دوستان را از خود راضى كردن. یعنى اگر هم لازم شد و دیدى كه دوستان و آشناها كج بودند اول با توصیه و بعد اگر لازم شد با پس گردنى راه راست را به آنها نشان بده و خودت راه راست خودت را رها نكن.
الان چند سال است كه ترا میشناسم؟ تقریباً پنجاه و سه، چهار سال. یك دقیقه هم دست بر نداشتهام از این فكر كه تو نه فقط خوب نقش میکشی و خوب رنگ میزنی بلكه خوب هم میتوانی فكر كنى. این خوب فكر كردن را سخت بچسب. من ترا براى این مقدار كه از پایدارى و ممارست تو دریافتهام خوشباش میگویم. و فراموش نكن كه مورد غبطه و حسادت دیگران قرار میگیری. یقین دارم كه چنین خواهد شد اگر تا كنون هم نشده باشد. من چهل سال است كه در ایران جغرافیایى نیستم، اما میبینم كه شرایط براى اینكه پشت سر تو یا روبهروى تو دروغ بگویند و بد بگویند نه فقط كم نیست بلكه آماده هم هست. محل نگذار. كار خودت را بكن و براى كار خودت را كردن خودت هم باش. این بهترین شكل در افتادن با بدیهای ممكن و مجاور با تو است. دفعه دیگر هم یادت نرود که به این طرفها که میائی سراغ ما هم بیا.
درود فراوان بر تو.
ابراهیم گلستان