حکایت تلخکامی فوزیه
حکایت تلخکامی فوزیه
حکایت تلخکامی فوزیه
به مناسبت سالروز تولد شاهدخت مصری
به مناسبت سالروز تولد شاهدخت مصری
به مناسبت سالروز تولد شاهدخت مصری

فوزیه شاهدخت مصری، از دودمان محمد علی پاشا و از تبار آلبانیایی بود که در زمان سلطۀ حکوت عثمانی در مصر به قدرت رسیدند. فوزیه در خانوادۀ سلطنتی مصر و در 14 آبان سال1300 بعد از برادرش ملک فاروق و به عنوان دومین فرزند خانوادۀ سلطنتی در اسکندریه متولد شد. او از کودکی با توجهات فراوانی که پدر و مادرش به برادرش ملک فاروق داشتند دارای روحیه درونگرا شد. او دختری خجالتی اما بسیار زیبا بود و این زیبایی را از تبار آلبانیایی خود به ارث برده بود که اغلب اورا با ستارههای معروف مقایسه میکردند. او تحصیلکردۀ سوئیس، و مسلط به زبانهای انگلیسی و فرانسه بود. زمانی که 17 سال داشت از طرف سلطنت پهلوی برای ازدواج با ولیعهد ایران محمدرضا انتخاب شد.
در سالهای پایانی حکومت، رضاشاه تصمیم میگیرد برای ولیعهد همسر انتخاب کند-آن زمان در ایران به غیراز خانوادههای اشرافی قاجار، دختری از خانوادههای با اصالت یا نبود یا اگر هم بود مناسب ملکه شدن نبود و البته طبق قانون اساسی مصوبۀ آن زمان، مادر ولیعهد ایران نباید از طایفۀ قاجار باشد. بنابراین رضاشاه به فکر یک ازدواج سیاسی که منافع کشور را هم به دنبال داشته باشد افتاد، و چه کسی بهتر از خاندان سلطنتی مصر که درباری باشکوه و ثروتمند با سابقۀ فرمانروایی 140 ساله، داشتند. سرانجام این ازدواج که بیشتر سیاسی بود تا عاطفی در16 مارس 1939 طی مراسمی با شکوه در قاهره و در ایران بر گزار شد. طبق قوانین مصوب، ملکۀ ایران باید تابعیت ایرانی داشته باشد، و براساس این قانون بعد از ورود فوزیه به ایران به او تابعیت ایرانی دادند و او را ایرانیالاصل اعلام کردند.
محمدرضا در مورد اقدام رضاشاه برای این انتخاب میگوید:«ظاهرا پدرم از آن ایام عكس شاهزاده خانم فوزیه را دیده بود ... و به تفحص و تجسس حال این شاهزاده خانم زیبا پرداخته بود. نخست در نسب و دودمان وی تحقیقاتی به عمل آورد و سپس به سفیر خود در قاهره دستور داده بود با مقامات مصر تماس بگیرد و دولت مصر با خاندان سلطنتی وارد مذاكره شود. به نظر من پدرم از این اقدام دو منظور داشت؛ یکی آنکه میخواست همسر من یک شاهزادۀ اصیل و از دودمان نجیبی باشد و دوم آنکه میل داشت دربار ایران با خانوادۀ سلطنتی دیگر نسبت سببی پیدا کند و روابط با یکی از کشورهای دوست و نزدیک استوار گردد».
اما فوزیه که دختری کم حرف و درونگرا بود در دربار ایران کمکم منزوی شد و حضور در جمع برای او مشکل و غیر قابل تحمل شده بود. او به غیر از کلفت مصری که همراهش به ایران آمده بود، در دربار با کسی معاشرت نداشت و طبق روحیهای که داشت هیچ تلاشی برای ارتباط با ایرانیان و خانوادۀ سلطنتی نمیکرد. با این وجود، او به خاطر روحیۀ مطیع و هم ثروتمند بودن خانوادهاش بسیار مورد قبول و پذیرش رضاشاه بود. اما دو سال بعد که محمدرضا جانشین پدرش شد، روابط بین این زوج هم کمرنگ شد. این تیرگی روابط را در تاریخ به علتهای مختلفی از جمله متولد شدن فرزند دختر، ارتباط محمدرضا با زنان دیگر ، و مورد بی مهری قرار گرفتن فوزیه از جانب خانوادۀ شاه و حتی علتهای سیاسی مربوط دانستهاند. با این وجود فوزیه در دربار ایرانی نتوانست تحمل کند و در طی سفری که کاملا بوی جدایی میداد به همراه دخترش و خواهر شاه، اشرف، راهی مصر شد. اما دیگر این پایان کار بود چرا که فوزیه به ایران باز نگشت و تقاضای طلاق او در مصر و چند سال بعد در ایران پذیرفته شد.
زندگی فوزیه بعد از جدایی
فوزیه، بعد از جدایی از محمدرضا با سرهنگ اسماعیل حسین، وزیر دفاع سابق مصر ازدواج کرد. که حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و پسر بود. با کودتای مرداد 1331 خانوادۀ سلطنتی او از صندلی قدرت به زیر کشیده شدند و برادرش خلع و سپس تبعید شد. ملکۀ سابق ایران، عنوان شاهدخت بودنش را هم در مصر از دست داد و تمام اموالش نیز مصادره شد. فوزیه در این شرایط بد، کشورش را ترک نکرد و تا پایان عمر و به مدت 45 سال با وجود مشکلاتی که در کشورش به وجود آمده بود، در ویلایی واقع در اسکندریه و در زادگاهش ماند و در سن 92 سالگی از دنیا رفت. او که از مسنترین افراد خاندان محمدعلی پاشا بود، بر اساس مذهب اهل سنت در محل مقبرۀ خانوادگی شوهرش در قاهره به خاک سپرده شد.