همه آنچه که باید از مکاتب هنری بدانیم
همه آنچه که باید از مکاتب هنری بدانیم
همه آنچه که باید از مکاتب هنری بدانیم
معرفی سبکهای نقاشی در سادهترین مفهومشان/بخش اول
معرفی سبکهای نقاشی در سادهترین مفهومشان/بخش اول
معرفی سبکهای نقاشی در سادهترین مفهومشان/بخش اول

تا به حال شده صحبت از هنر و به ویژه نقاشی شود، نام سبکهای متفاوت آن به میان آورده شود، اما شما هیچ ندانید که اطرافیانتان دقیقا دارند درباره چه صحبت میکنند؟ اگرچه ممکن است برای کسی که آشنایی چندانی به هنر نقاشی نداشته باشد اسامی این مکاتب گیجکننده و عجیب و غریب باشد، اما اگر کمی آنها را بشناسید، بهتر میتوانید به اطرافتان نگاه کنید و از هنر لذت ببرید. در این مقاله میخواهیم به سادهترین زبان، برای افرادی که هیچ شناختی از نقاشی ندارند، اما دوست دارند که اطلاعات مختصر و سادهای درباره آن به دست آوردند درباره مکاتب مختلف نقاشی بنویسم.
قدمت اولین تصاویری که انسان خلق کرد، بسیار طولانیتر از اولین نوشتههایش است. این هنر پرسابقه و تاریخی، شاخهها و ابعاد زیادی دارد. سبکهای نقاشی میتواند بسته به ابزار و تکنیکها متفاوت باشد؛ ضمن آنکه سبکهای مختلف نقاشی نشاتگرفته از اندیشه و علایق متفاوت انسانها هستند.
اما ضرورت شناخت این سبکها برای ما چیست؟ یکی از فواید شناخت سبکهای مختلف نقاشی این است که این آگاهی میتواند بخشی از اطلاعات عمومی هر فرد محسوب بشود که دانستنش به ما در درک بصری تابلوهای نقاشی اطرافمان یا حتی طبیعت کمک کند.
«رئالیسم»
مکتب رئالیسم یا واقعگرایی در قرن نوزدهم و در فرانسه رواج پیدا کرد. به زبان ساده وقتی ثبت یک اثر به گونهای که در واقعیت است، به تصویر کشیده شود و تخیل انسان در آن هیچ نقشینداشته باشد به آن رئالیسم میگویند. به طور مثال وقتی شما نقاشی از طبیعت را به همان گونه که هست بدون دخالت احساسات و افزودن و کم کردن به تصویر میکشید یک اثر رئالیسم خلق کردهاید. مکتب رئالیسم نقطۀ مقابل ایدهآلیسم است.
مشهورترین هنرمند این سبک «گوستاو کوربه» فرانسوی است. او میگوید: «هدفم این بوده است که بتوانم رسوم، اندیشهها و ظواهر را آنچنان که به چشم میبینم شبیهسازی کنم. من اصلا نمیتوانم فرشتهای را بکشم که او را هرگز ندیدهام. فرشته را نشانم دهید تا بتوانم تابلویی از پیکرش بکشم».
از دیگر نقاشان این سبک میتوان«انوره دومیه »، «ادوارد مانه »، «ژان فرانسوا میله» را نام برد.
«امپرسیونیسم»
فرانسه را مهد سبک امپرسیونیسم میدانند که در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت. یکی از ویژگیهای این سبک را میتوان استفاده نقاشان از سوژهها در فضاهای باز نام برد. نقاشان این سبک در طبیعت یا مکانهای عمومی به دنبال خلق تصاویری گذراهستند. هنرمند اثر خود را با حرکات کوتاه و سریع قلم به وجود میآورد و از رنگ خالص به جای آمیختن رنگها با هم استفاده میکند. مثلا برای داشتن رنگ بنفش به جای ترکیب رنگها، به صورت جداگانه از آبی و قرمز استفاده میکند تا مخاطب خود حس این رنگ را از تصویر بگیرد. به همین دلیل دیدن این تصاویر از دور، واضحتراز نزدیک است. در امپرسیونیسم چگونگی سایهها و رنگهای سوژه، با تغییراتی که نقاش به تابش نور میدهد تغییر میکند. نقاشی در امپرسیونیسم را مابین رئالیسم و رمانتیسم میدانند، و هنرمند از هر دو این سبکها الهام میگیرد. از نقاشان برجسته این سبک هم از «مونه»، «رنوار»، «سیسلی» یاد میکنند.
«اکسپرسیونیسم»
این سبک در مقابله با سبک امپرسیونیسم و در آلمان و فرانسه به وجود آمد. نقاشان در این سبک به جای بهره گرفتن از جلوههای نور در طبیعت به بیان ابراز احساسات درونی و عواطفشان با استفاده از رنگهای تند و خط های کج و زمخت بهره گرفتند و سوژهها برای بیان احساس با تحریف و یا اغراقآمیز کشیده میشد. این شیوه از سالها قبل و در دیگر هنرهای تجسمی در چین و ایران نیز بوده است. مکتب تبریز در نگارگری را نوعی اکسپرسیونیست ایرانی مینامند. از معروفترین هنرمندان این سبک به « ونگوگ»، «پل گوگن»، «ادوارد مونک» میتوان اشاره کرد.
«مدرنیسم»
در اواخر قرن نوزدهم و با آغاز قرن بیستم در غرب و با توجه به پیشرفت علمی انسان این روند نه تنها در جنبشهای سیاسی و اجتماعی قابل مشاهده بود بلکه درعرصههای مختلف هنری و معماری نیز نمایان شد. مدرنیسم، کنار گذاشتن سنتهای قدیمی و نگاه تازه و فکری پیشرفتهتر به این عرصه است. به طور مثال قبل از سبک مدرنیسم ، هنرمند از طبیعت یا ازهر چیز قابل شهود الهام میگرفت یا از ترکیب آنها سوژه خود را انتخاب میکرد. ولی در هنر مدرنیسم احساس و بیان شخصی انسان بدون الهام گرفتن از شی خارجی و انتخاب بیرونی با نقش خاص رنگها و خطوط مختلف بر روی صفحه به تصویر کشیده میشود.«رامبراند» و «کلود مونه» دو نقاش بزرگ سبک مدرنیسم هستند.