خشونتی نابرابر
خشونتی نابرابر
خشونتی نابرابر
به مناسبت روز جهانی خشونت علیه زنان
به مناسبت روز جهانی خشونت علیه زنان
به مناسبت روز جهانی خشونت علیه زنان

زنانی را میبینیم که درس میخوانند، سرکار میروند، انتخاب میکنند، مسافرت میروند، اعتمادبهنفس حضور در جایگاههای متفاوت را دارند تا ترکیب مردانه و سنتی را بر هم بزنند و کمابیش وجوه زندگی یک انسان «معمولی» را دنبال میکنند. اما حقیقت تلخ برای من و احتمالا بسیاری از شما این است که آنچه ما میبینیم همه حقیقت نیست. هنوز برای خیلی از زنان انتخاب نوع پوشش یک دغدغه تمام عیار است. همچنان زنانی هستند که روزها در خانهشان زندانی میشوند، زیر بار تحقیر و خشونت قرار میگیرند، حق تحصیل و معاشرت ندارند، شعور و منطقشان به رسمیت شناخته نمیشود و یک انسان «نیمهعقل» شمرده میشوند. یا در سادهترین و پیش پا افتادهترین شکلش، به اندازه مردان انسان نیستند. زنانی که تعدادشان کم هم نیست.
«خشونت علیه زنان» عبارتی است که بسیار شنیدهایم و شاید کمتر دقیق و مشخص میشناسیمش. شورای کنوانسیون اروپا تعریف مشخصی از خشونت علیه زنان ارائه کرده است:« خشونت علیه زنان نوعی از خشونت علیه حقوق بشر است و یکی از اشکال تبعیض علیه زنان که تمامی اقدامات آسیبزننده مبتنی بر جنسیت اعم از فیزیکی، جنسی، روانی یا اقتصادی را شامل میشود. ضمن آنکه کلیه تهدیدات و اقداماتی که چه در خفا یا در عموم، آزادی زنان را به خطر بیاندازد، زیر مجموعه خشونت علیه زنان قرار میگیرد.»
با استناد به این تعریف در ایران در اواخر دوره ریاستجمهوری محمد خاتمی، طرحی ملی درباره خشونت علیه زنان ایرانی توسط دفتر امور اجتماعی وزارت کشور و مرکز مشارکت امور زنان ریاستجمهوری آغاز شد که نتایجش گویای این بود که۶۶ درصد زنان ایرانی، از اول زندگی مشترکشان تاکنون، حداقل یکبار مورد خشونت قرار گرفتهاند تا نشان دهند اگرچه تاکنون تلاشهای بسیاری در زمینه حمایت از زنان و به رسمیت شناختن حقوق انسانیشان صورت گرفته، اما هنوز زنان بسیاری در شرایط وخیمی زندگی میکنند و سنتهای مردسالارانه روی کرامت انسانیشان سایه انداخته است.
اغلب زنان اطراف من در جامعه فعالاند، به گردش چرخه اقتصاد کمک میکنند، مادران و همسرانی قدرتمند و متعهدند و منشا تولید و اثر هستند؛ اما نباید فراموش کنیم شاید در نزدیکی همه ما سادهترین اختیاراتی که قانون و شرع برای هر انسانی فارغ از جنسیتش و تنها به صرف انسانبودنش قائل شده، هر لحظه زیر علامت سوال قرار میگیرد و مبارزه برای بدستآوردن ذرهای آزادی و احترام تبدیل به چالشی روزمره و جانکاه شده است. برای فهمیدن اهمیت تلاش برای رفع خشونت علیه زنان کافی است از خودمان بپرسیم چنددرصد از آن ۶۶ درصدِ جامعه زنان، خشونت جزوی از زندگی روزمرهشان است؟ خشونت علیه زنان چه تاثیری بر فضای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور ما دارد؟ و مهمتر آنکه مسئولیت اجتماعی ما در مقابل آن چیست؟ پیداکردن پاسخ این پرسشها بدون شک هموارکننده مسیری خواهد بود که عبور از سنگلاخها و گردنههایش کفشی آهنین میطلبد و همتی بلند.
با وجود آنکه در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم و فرهنگ و تمدن انسانها پیشرفتهای زیادی داشته اما همچنان در حق زنان ظلمهای بسیاری روا داشته میشود. 25 نوامبر در تقویم جهانی به نام خشونت علیه زنان ثبت شده که اهمیت این قضیه را در همه کشورهای جهان نشان میدهد. با نشستی که در کشورهای پیشرفته برگزار میشود و در آن مشکلات زنان و نابرابری آنان در بازار و محیط کار مورد بررسی قرار می گیرد، نشان میدهد که خشونت برعلیه زنان فقط منحصر به کشورهای جهان سوم نیست و این پدیده شوم در کشورهای پیشرفته نیز وجود دارد. در کشور ما نیز همایش ملی دفع خشونت علیه زنان برای فرهنگسازی و تلاش برای محو این معضل اجتماعی برگزار میشود. در این همایشها با ارزیابی درستی که از حد و مرزها بیان میشود و فرهنگسازی و آشنا کردن زنان با پیدایش انواع خشونتها میتوان کمک بزرگی به اطلاع رسانی درست این نوع رفتارهای تبعیض آمیز به زنان و دختران سرزمینمان داشته باشیم.
نکته مهم در این زمینه این است که در بسیاری از موارد خشونتهایی علیه زنان میشود که خود آنها نیز اطلاعات دقیقی ازآن ندارند. اجازه نداشتن زنان برای اشتغال، وابستگی های شدید مالی به مردان، داشتن حق انحصاری طلاق برای مردان، حقوق مادی نابرابر برای زنان و مردان در اجتماع و محیط کار، طرز نشستن آقایان و زیاد نزدیک شدن مردان در وسایل و مکانهای عمومی، خشونتهای عاطفی در دوران کودکی دختران و... همگی نمونههای خشونت علیه زنان هستند.
علتهای زیادی در پنهان ماندن خشونت علیه زنان وجود دارد. آمار خشونتها نیز نشان از آن دارد که بسیاری از زنان به علت ترس از نگفتن بعضی از مسائل و دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی و سنتی، و حتی نگاه مدرنیته به این قضیه این خشونتها را بیان نمیکنند. در ایران نیز فرهنگ مردسالاری و قوانین و سیاستهای تبعیض آمیز این خشونتها و ناکامیها را تشدید میکند.
شاید اولین چیزی که در ذهن ما در مورد خشونت علیه زنان نقش میبندد. خشونت های فیزیکی است، درست است که این نوع خشونتها از شایعترین نوع خشونت بر زنان است، اما خشونتهای کلامی و روانی نیز برای زنها بسیار آزاردهنده است. زنان نه تنها بهای سنگینی را در این آزارها وخشونتهایی که بر آنها اعمال میشود، میپردازند بلکه تاثیرات بد آن با وجود زنانی که انزوا و سرخوردگی جزئی از وجودشان شده در خانواده و در جامعه بر کسی پوشیده نیست.