به سوی مرگ با خشم و نفرت
به سوی مرگ با خشم و نفرت
به سوی مرگ با خشم و نفرت
روشی پیشنهادی برای شنیدن آخرین آلبوم لئونارد کوهن
روشی پیشنهادی برای شنیدن آخرین آلبوم لئونارد کوهن
روشی پیشنهادی برای شنیدن آخرین آلبوم لئونارد کوهن

فکرش را بکنید لئونارد کوهن در 80سالگی آلبومی منتشر کرده که در آن از معشوق میپرسد: «آیا من عاشق تو بودهام؟» برای آنها که فعالیتهای موسیقایی کوهن را دنبال کردهاند و طرفدار دوآتشه او بودهاند، مطرح شدن این پرسش یک شکست بزرگ است. آیا کوهن حتی به مفهوم عشق شک کرده است؟ آیا کوهن که پنج سالی است در همین اندک مصاحبهها و در کنسرتهای پرشمارش مدام از مرگ سخن میگوید دچار یأس و ناامیدی شده؟ دو سال پیش در کنسرتی در کالیفرنیا گفته بود این آخرین تور من است. در همان سال به گاردین گفته بود من به پایان نزدیکم. آیا کوهن در 80سالگی علیه زندگی و مرگ شورش کرده است؟
او در 80سالگی آلبوم «مشکلات پاپیولار» را منتشر کرده است. آلبومی که برخلاف عنوان لطیفش بسیار عصیانزده است. این آلبوم عصبانیترین آلبوم لئونارد کوهن است. در خواندنش عصبانی است. به یک هرجومرج روی آورده. همخوانان زنی که در آلبوم او را همراهی میکنند به شکل هموفونیک او را دنبال نمیکنند، آنها در ترجیعبندها با چند میزان تاخیر میخوانند و این خودش اتفاقا برخلاف هارمونیهای لطیف کارهای کوهن عمل میکند. میگوید: من آدمهایی را دیدم که گرسنهاند/ آنجا جنایت است، آنجا تجاوز است/ روستا در حال سوختن است/ آنها تلاش میکنند تا بگریزند/من رد آنها را نمیبینم/ من خیره به کفشهایم هستم/ این پلیدی است، این تراژدی است/ این تقریبا شبیه به بلوز است... .
تاکنون کوهن تا این حد مشخص و صریح به مسائل سیاسی نپرداخته بود. کوهن عصبانی است. در این 47 سال که لئونارد کوهن در جریان موسیقی فعالیت میکند هیچگاه با این میزان از خشونت جهان را تصویر نکرده بود. در اوایل کارش هرازگاهی بدش نمیآمد حتی سربهسر عشق و عاشقی بگذارد (مثل ترانهLover lover lover (اما اغلب اوقات راوی سرد و غمناک عاشقانههایی بود که معشوق را ارزشمند و ستودنی روایت کرده بود. حتی در ترانههای اجتماعی او که فارغ از مسائل و چالشهای عاشقانه بودند هم روایتی تاریک با نگاهی رومانتیک از موضوع مورد نظرش ارائه میداد. اما در این آلبوم لئونارد کوهن روایتی زمخت و تلخ از جهان پیرامونش میدهد کلمه جنگ((war در چهار ترانه از این مجموعه استفاده شده است. جنگ به معنای همان جنگی که میکُشد و ویران میکند.
کوهن در 80سالگی در حالی که مدتهاست خود را برای روبهرو شدن با مرگ آماده کرده به چالش با مرگ برخاسته، آن را شماتت میکند و زیبایی و هستی را از دریچه مرگ نگاه میکند. کوهن بیش از آلبومهای دیگرش در این اثر نگران اشعارش است و به دقت کلماتش را ادا میکند و ملودیها کاملا و بیش از پیش در خدمت اشعار هستند.
خنیاگر رومانتیک ما که متاثر از بیان شاعرانه و جسورانه باب دیلن به سمت موسیقی آمده تا برای اشعارش مخاطبان بیشتری پیدا کند حالا دیگر کاملا در ادبیات غرق است. در کلمات و جملاتی که انگار در آستانه مرگ راوی آنهاست. کوهن در دهه نهم زندگیاش تمام تعارفات کهنسالی را کنار گذاشته و بیپرده و صریح از زندگی نکبتبار جهان قرن بیستویکم میگوید؛ دورانی که میتوان به عشق، به مهربانی و بهذات خود زیستن تردید کرد.
این آلبوم کوهن بیش از هر آلبومی از کارنامه تحسینبرانگیز او برای مخاطب ایرانی قابل درک است. بیش از عاشقانههای مشهورش که همه جا از جمله در ایران طرفداران بسیاری دارد، بیش از ترانه حیرتانگیزش که برای فیلم «قاتلین مادرزاد» (Waiting for the Miracle) (خواند و بیش از همان 10ترانه درخشانش که بعد از سالها ذن و مراقبه منتشر کرد. کوهن در 80سالگی برای اولین بار اجازه داده تا با او مفصل گفتوگو و به شکل کتاب منتشر شود )کتاب «لئونارد کوهن: همه میدانند» به قلمهاروی کیوبرنیک). او از بسیاری از مسائلی که در این سالها در هالهای از ابهام بود، پردهبرداری کرده و از همه چیز حرف زده است. کاری که در این 50سال فعالیت هنری بهشدت از آن پرهیز میکرد. او بالاخره ماجرای درگیریاش را با فیل اسپکتور)تهیهکننده مشهوری که میخواست کوهن را مجاب کند طور دیگری آواز بخواند( هم بهطور واضح روایت کرده است [ظاهرا اسپکتور با اسلحه او را تهدید کرده است].
کوهن در 80سالگی همچون عقابی که رنج بسیاری میکشد تا دوباره به اوج بازمیگردد، نتها و کلمات را از نو برای خود تعریف کرده و وصیتنامهای موزیکال ساخته تا با خشم و نفرت به سمت مرگ قدم بردارد.
نویسنده: امیر بهاری