آرامش در حضور مرغان دريايي
آرامش در حضور مرغان دريايي
آرامش در حضور مرغان دريايي
سفر به بکرترين تالاب گيلان،شهر ماهی و پرنده
سفر به بکرترين تالاب گيلان،شهر ماهی و پرنده
سفر به بکرترين تالاب گيلان،شهر ماهی و پرنده

تعطیلات نوروز در پیش است و احتمالا باز هم چند روز ترافیک مداوم در جاده تهرانـرشت، کرج چالوس. مثل همیشه اولین و بیشترین گزینه اغلب ما برای هر نوع تعطیلاتی استانهای شمالی است. اینکه چند بار این شهرها را دیدهایم و چه موقع قرار است برای مان تکراری شوند، مهم نیست. فرقی هم نمیکند جزو کسانی باشید که همیشه یک مبدا مشخص دارند یا افرادی که دوست دارند هر بار ماجراجویی و مکانهای جدیدی را تجربه کنند. به هر حال بسیاری، اصرار دارند همچنان سواحل خزر انتخاب حتمی و اصلیشان باشد؛ باکی نیست، میخواهیم شما را با شهری در گیلان آشنا کنیم که شاید بارها از کنارش عبور کرده یا نامش را شنیده باشید اما تابهحال نمیدانستید چرا باید در آن توقف کنید و به دیدن چه چیزی در آن بروید؛ شهری که شاید به قطب جدید گردشگری در سالهای آینده تبدیل شود. این را میتوان از تعداد در حال افزایش مسافرانی که در سالهای اخیر به آن رفته اند، فهمید؛ شهری که با این وضع رفته رفته از حالت بکر خود بیرون میآید.
شهر ماهی و پرنده
از جاده تهرانـرشت که بیایی، چند کیلومتر بعد از عوارضی، سر یک دوراهی، تابلوی صومعه سرا به سمت شهر راهنماییات میکند. اولین بار است که این موقع سال به شمال میآییم اما در هوای بهمن ماه و باوجود اینکه منظرههای سرسبز جای خودشان را به درختان لخت و عور داده اند باز هم همه چیز زیبا و دیدنی است. تابلوها میگویند هم میتوانیم از جادهای که به بینالملل مشهور است به صومعه سرا برسیم و هم با گذشتن از شهر فومن؛ ما راه دوم را انتخاب میکنیم.
یک جاده دوطرفه این دو شهر کوچک را به هم وصل میکند. با اینکه فاصلهشان به 5 دقیقه هم نمیرسد اما کلی با هم فرق دارند. فومن نام آشناتری دارد؛ اگر بخواهید پلکان زندگی را در ماسوله یا قلعه رودخان ببینید، از هر که بپرسید، جاده فومن را به شما نشان میدهد. کلوچههایش هم، البته نه با مزه اصلی، اما در تهران و جاهای دیگر هم پیدا میشوند. صومعه سرا ولی نه آثار تاریخی فومن را دارد و نه حتی سوغاتی مخصوصی؛ اما بالاخره هر شهری برای خودش ویژگی بارزی دارد که به نشانه های شناسنامهاش تبدیل میشود و صومعهسرا هم در همان نخستین میدان شهر آن را نشانمان میدهد: مجسمه مردی که یک ماهی بسیار بزرگ را در دو دست، کمی به جلو دراز کرده با چند غاز در دو طرفش که بالهایشان را باز کردهاند و سرشان رو به جلو است و منقارشان کمی باز. انگار مرد به شما ماهی تعارف میکند و غازها خوشامد میگویند.
شبیه این مجسمهها همهجا هستند، مخصوصا مجسمه پرندههای مختلفی که نامشان را نمیدانستم اما بعد فهمیدم حواصیل، مرغابی سیاه و پلیکان هستند که با مناسبت یا بیمناسبت میتوان آنها را گوشه گوشه شهر دید. اگر کمی دقت کنیم از این نشانهها خیلی چیزها را میتوان فهمید.
اما گردشگران چرا باید به صومعه سرا بیایند؟ وقتی نه هتلی برای اقامت هست و نه ردیف رستورانهای متعددی که توریست پسند باشند و غذای محلی دست مردم دهند و نه هیچ امکانات تفریحی دیگری. شاید فقط به خاطر یک جاذبه توریستی مهم که کلی میارزد و میتواند افراد زیادی را به اینجا بکشاند. تالابی که اغلب ما آن را با نام تالاب انزلی میشناسیم.
تالاب مال کیست؟
برای رسیدن به تالاب حدود یک ربع به طرف روستای سیاهدرویشان رانندگی میکنیم. دیدن چند خانه کوچک و ساده روستایی، گاو و گوسفندهای در حال چرا و یک دسته اسب که رها و آزاد در دشت میدوند، ما را حسابی ذوق زده میکنند از این همه بکری منطقه تعجب میکنیم. بعد از گذشتن از «طاهرگوراب» و «چمثقاله» و چند جای دیگر که تابلویشان از زیر چشمم در میرود به سیاه درویشان میرسیم. مزیت بزرگ این روستا این است که دسترسی به تالاب از راه آن نسبت به انزلی راحتتر و سریعتر و مناطق بکر و زیباییهای طبیعی آن بیشتر است. مخصوصا که چند سالی است اسکلههای قایقرانی یکی یکی در این منطقه و در حاشیه آب ساخته میشوند. روستا را که رد میکنیم از ابتدای جادهای که به موازات رودخانه کشیده شده، اسکلههای قایقرانی پیدا میشوند. اگر سرک بکشی میتوانی از میانشان آب را ببینی که تا دوردستها ادامه دارد.
آخرین اسکله، کلبه چوبی زیبایی است متعلق به برادران داوطلب. برادر بزرگتر، عسگر، قرار است ما را به دیدن تالاب ببرد. این موقع سال گردشگری نیست و چند قایق روی آب راکد اطراف اسکله بیکار پهلو گرفته اند. با اینکه انتظار نداریم اما هوا خوش و آفتابی است. قایق موتوری که حرکت میکند نسیم خنکی به صورتمان میخورد و سر صحبت از همین اول باز میشود.
قایقرانان اینجا میخواهند با عدد و رقم ثابت کنند که از نظر جغرافیایی 55تا 60درصد تالاب متعلق به صومعه سراست و شکایت دارند از اینکه شهرت تالابی را که بیشتر متعلق به آنهاست انزلیچیها بردهاند. عسگر داوطلب میگوید: «اگر شما از انزلی هم سوار قایق شوید حتما باید بیایید در مسیر صومعه سرا، چون تمام دیدنیهای تالاب مثل محدوده پرندگان و گل مردابی در منطقه ماست. ولی از قدیم همه بندر انزلی را میشناختند و به همین خاطر اسمش همین طوری مانده... اسمی از تالاب صومعه سرا جایی برده نمیشود. صومعه سراییهای قدیمی از این موضوع ناراحتند، چون تالاب مال شهر آنهاست... مال که... نمیگویم مال... اینجا واقعا مال کسی نیست، ... سهمی برای بومیهای صومعه سراست.»
روی نقشه هم که نگاه کنیم وسعت تالاب به حدی است که ساحلش علاوه بر انزلی تا شهرهای مختلفی مثل آبکنار، سنگاچین، کپورچال و روستاهای اطراف صومعه سرا نیز امتداد یافته. بااینحال اغلب آن را با نام انزلی میشناسند و بیشترین استفاده توریستی از آن را مردم آن طرف میبرند؛ اما الان مدتی است که اسکلههای سیاه درویشان به رقیبی جدی برای بندرانزلیها تبدیل شده اند. داوطلب میگوید: «بعضی از مسافران قبلا میرفتند انزلی... جز انزلی جای دیگری نبود. اما الان جاهایی مثل روستای سیاهدرویشان راه افتاده که منطقه اش بکرتر و خلوتتر است، مسیرش هم به رشت نزدیکتر است و زودتر به تالاب میخورد.»
برای گردشگر اسم تالاب چندان مهم نیست، مهم این طبیعت بی نظیر است که در این فصل سال هم میتواند یک تصویر جادویی خلق کند تا ساعتها مبهوتش باشی. طبیعتی که روی این آب وسیع شکل گرفته و در نگاه اول آنقدر باشکوه و پرجذبه است که احساس میکنی هیچ چیز نمیتواند خدشهای به آن وارد کند، تصوری که البته خیلی زود باطل میشود!
آشغال از کجا آمده؟
مسیری که در آن جلو میرویم، رودخانهای است که گاهی باریکتر از عبور همزمان دو قایق و زمانی آنقدر پهن است که دست داوطلب را برای ویراژدادن باز میگذارد. دو طرف رودخانه راکدی که قایق موتوری میشکافد و به موج میاندازد، خشکیهای جزیره مانندی است که با نیزارهای انبوه و بلندی پوشانده شده. دور و بر نیزارها هم تا دلتان بخواهد آشغال است، خصوصا انواع و اقسام پلاستیک و نایلون خوراکیهای مختلف. میان این همه زیبایی نمیشود تضاد آشغالها را نادیده گرفت.
بعد از چند دقیقه به جای وسیعتری از آب میرسیم و تک وتوک پرندهها را میتوانیم اینجا و آنجا ببینیم. اولین پرندههایی که خودشان را نشان میدهند پلیکان و حواصیل هستند و پرنده دیگری که کمی بالاتر و به وفور دیده میشود، انواع مرغابی است.
قو: سراغ این پرنده زیبا را بیشتر در کتابها میتوان گرفت چراکه تعداد آن کاهشیافته و جزو گونههای در معرض خطر انقراض است. وقتی صحبت از چیز کمیابی میشود پای پول و بازار قاچاق آن هم به میان میآید. یک میلیون تومانی که خریداران در بازار قاچاق بابت هر کدام از این پرندگان میپردازند احتمالا جایی برای دلسوزی در غم انقراض آنها باقی نمیگذارد.
عقاب تالاب: جزو پرندههای حفاظت شده است. این پرنده شکاری که در بالای زنجیره غذایی قرار دارد از اهمیت بالایی در اکوسیستم تالاب برخوردار است اما به گفته محلیها هستند کسانی که با تلهگذاری روی درختان، حیوان را اواخر پاییز به دام میاندازند و آموزش دهند تا به عربهای حاشیه خلیج بفروشند. 80 میلیون تومان رقم عجیبی است که به گفته بومیها برای این عقاب ردوبدل میشود.
پلیکان: در آبهای منطقه حفاظت نشده بسیار به چشم میخورد. با اینکه گوشت این پرنده قابل خوردن نیست اما باز هم گاهی شکارچیان آن را میزنند. البته این پرنده جزو گونههای زینتی است و کسانی پیدا میشوند که برای زیباتر کردن فضای باغ یا حیاط شان آنها را تا 400 هزار تومان بخرند.
صید ماهی سیاهکولی: شاید به جثه کوچک ماهی کولی نخورد اما قیمت آن به خاطر نوعی خاویار موسوم به اشبل کیلویی 50هزار تومان است. در بیشتر رستورانهای استان گیلان اشبل با غذاهای محلی سرو میشود اما تعداد کمی از آنها اشبل کولی را برای شما سر میز میآورند. اشبل آن از ماهی معمولی تیرهتر و خوش طعمتر است. این ماهی از اوایل فروردین تا اواخر اردیبهشت برای تخم ریزی به رودخانه میآید و اداره محیط زیست صید آن را در این زمان ممنوع کرده است. اما فراوانی آنها در این زمان خاص و دسترسی آسان به رودخانه باعث شده توسط محلیها به صورت بیرویه صید شوند.
کلبهها: اداره محیط زیست آب بندهایی را که روی تالاب وجود دارند برای شکار پرنده و صید ماهی به بومیها کرایه میدهد. سال گذشته قیمت هریک از آنها برای 6ماه دوم که فصل شکار و صید است بسته به وسعت و موقعیتشان 300تا800 هزار تومان بود.
لاله تالابی: شبیه نیلوفر آبی است و بیشتر بومیها همین نام را برایش به کار میبرند. این گل تیرماه روی سطح آبهای تالاب به چشم میخورد و مدتی رایج شده بود که برای تزئین ماشین عروس از آن استفاده شود. با اینکه چیدن لاله تالابی باعث از بین رفتن اینگونه منحصربهفرد میشود، مردم منطقه دستههای چند هزار تایی از آن را شبانه و به صورت قاچاق برای فروش میچیدند.
سرخانکل: بخشی از تالاب که حدود 12 سال است به عنوان منطقه حفاظت شده تحت مراقبت قرار دارد و ورود هرگونه قایق به آن ممنوع است. در این بخش تعداد بیشتری از پرندهها وجود دارند و شکار در آن محدوده ممنوع است. چون نمیتوانستیم خودمان آنجا را ببینیم درباره اش با یکی از شکارچیان صحبت کردیم و او گفت: سرخانکل شبیه زندان است، هم ورود به آن و هم بیرون آمدن از آنجا مشکل است. شرایط شکار هم مهیا نیست، عمق آب کم است و نمیتوان با قایق حمله کرد اما صیادها راه رفتن به آنجا و شکار را بلدند.
اسکلهها: در مسیر روستای سیاه درویشان به تالاب، با فواصل کم شش اسکله قایقرانی با نامهای مختلف وجود دارد. این اسکلهها که بیشتر توسط تعدادی از افراد یک خانواده راهاندازی شده روی زمینهای اطراف تالاب ساخته شده اند که متعلق به منابع طبیعی است و به همین خاطر مجوزهای لازم را ندارند و با سازمانهای مختلف درگیرند.
ندا رضاحسینی