دیدگاه کانت درباره آموزش انسان
دیدگاه کانت درباره آموزش انسان
دیدگاه کانت درباره آموزش انسان
مراحل تعلیم و تربیت از نظر ایمانوئل کانت
مراحل تعلیم و تربیت از نظر ایمانوئل کانت
مراحل تعلیم و تربیت از نظر ایمانوئل کانت

مروری به زندگینامه کانت
ایمانوئل کانت دانشمند، سیاست مدار، فلیسوف و نظریه پرداز آلمانی درسال ۱۷۲۴ در شهر کونیگسبرگ آلمان در یک خانوده مسیحی به دنیا آمد و از مهمترین اندیشمندان اروپایی بود. خانواده او نه فرزند داشتند و او فرزند چهارم آن ها بود. در سن هشت سالگی به اصرار پدر همراه کشیشی به مدرسه کونیگسبرگ رفت و تا دوره دانشگاه در این مدرسه سخت و خشک مذهبی درس خواند. او پس از چند سال تدریس خصوصی به دانشگاه رفت
و شروع به سخنرانیهای متعدد نمود. در این سال ها کتابهایی در زمینه ریاضیات و دینامیک نوشت و منتشر کرد. پس از انتشار کتاب هایی در زمینه کیهانشناسی به فلسفه روی آورد.کانت در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به استادی بزرگ ادای احترام کنند. کانت در زندگی نظمی استثنایی داشت. او هر کارش را در ساعت مخصوصش انجام می داد و ذره ای از آن تخلف نمی کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که: می توانید ساعتتان را با کارهای کانت تنظیم کنید. او هیچ گاه ازدواج نکرد و به مسافرت هم نرفت. وظایفش به عنوان مدرس دانشگاه ایجاب می کرد که همه بخش های فلسفه را درس دهد و سال های متمادی توان فکری خود را صرف تدریس و انتشار کتاب های مختلف و مقالات کرد. آزادی از دید کانت، حق اولیه هر انسان است که به دلیل انسان بودنش به وی تعلق دارد و این نظریه پرداز آلمانی دیگر اصل های حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل آزادی مشتق می کرد.
آموزش و پرورش از دیدگاه کانت
مسئله تعلیم و تربیت بزرگترین مسئله جوامع بشری است. به طوری که کشورهای پیشرفته، ترقی و تعالی خود را مرهون داشتن آموزش و پرورش پیشرفته میدانند و کشورهای عقب مانده نیز به این دلیل عقب افتادهاند که فعالیت دستگاه تربیتی آن ها ضعیف و هماهنگ با دیگر دستگاهها نیست.
دانشمندان و فلاسفه بزرگ درباره مساله تعلیم و تربیت، نظریههای مهمی ارائه کردهاند. یکی از این فلاسفه امانوئل کانت، اندیشمند سده 18 است. کانت متدین به دین مسیح بود و از کودکی با تعلیمات اخلاقی این دین پرورده شد و به وجود حسن عمل اعتقاد راسخ داشت.
به نظر وی: «در جهان دو کار مهم در پیش روی بشر قرار دارد که یکی از آن ها تعلیم و تربیت است و دومی حکومت» او توضیح میدهد، دومی هم که حکومت باشد در حقیقت نوعی آموزش و تعلیم و تربیت مردم است.
حاکم از مردم کارهایی را میخواهد که انجام دهند و بلعکس از کارهایی ایشان را نهی میکند. در نتیجه تعلیم و تربیت اساسیترین کار بر روی زمین است. او برای این دو موضوع (سیاست مداری و تربیت) راه هایی را پیشنهاد کرده که اگر برآن ها عمل شوند، موفقیتآمیز خواهند بود. در این مقاله تلاش شده برخی نکات مهم درباره تعلیم و تربیت از دیدگاه کانت مورد بررسی قرار گیرد.
کانت مانند دیگر فلاسفه، تعلیم و تربیت را مختص به حیوانات ذی شعور میداند و از آنجا که انسان به لحاظ داشتن عقل و وجدان در مرتبه بالاتری نسبت به دیگر حیوانات قرار دارد، بنابراین تنها موجودی است که میتواند مورد تعلیم قرار گیرد، دانشهای مختلف را بیاموزد و آن ها را به دیگران تعلیم دهد و نیز میتواند مستقیم یا غیرمستقیم تحت تربیت قرار گیرد. اما نکته مهم این است که تعلیم و تربیت انسان باید همواره در مسیر کمالی که در نهایت باید طی کند، قرار گیرد.
از نظر کانت، اساسا انسان موجودی است دارای استعدادها و توانمندی هایی که امکان رشد آن ها کاملاً فراهم است. از این رو، تربیت در بستر چنین زمینهای نقش اصلاح یا حتی ایجاد و تغییر را ایفا میکند. توجیه گزینش گسترههای خاصی برای امر تربیت؛ یعنی تربیت فیزیکی، فرهنگی، اخلاقی و عملی حکایت از تحقق زمینههای آشکار آن در وجود آدمی دارد. از آنجا که انسان دارای جسم، ذهن، اخلاق و حیطه عمل است، پس باید در این ابعاد اقدام به تربیت وی کرد و چون نمود آشکار این امور از ابتدای کودکی در وجود او تحقق دارد، پرداختن به تربیتِ آن کاری منطقی و بلکه لازم و ضروری است.
مرحله های تعلیم و تربیت از دیدگاه کانت
کانت برای تعلیم و تربیت آدمی سه مرحله را ذکر میکند (پرستاری، پرورش و آموزش و از میان این مراحل، مرحله پرورش را از دو مرحله دیگر مهمتر میداند و معتقد است که تعلیم و تربیت اصلی انسان در مرحله پرورش صورت میگیرد. حال به شرح برخی از ویژ گیهای این سه مرحله میپردازیم:
مرحله پرستاری: این مرحله که چند سال اولیه زندگی هر فردی را در بر میگیرد، بر خصیصه ماندن و زنده بودن انسان تأکید ویژه دارد. به نظر کانت شکی نیست که «در وهله اول انسان باید بماند و حیات داشته باشد تا بتواند مورد پرورش و آموزش قرار گیرد». در این مرحله انسان مانند بچهای است که باید تحت پرستاری ویژه قرار گیرد، یعنی بتواند تحت تعلیم و تربیت صحیح به حیات خویش ادامه دهد.
ازدید کانت بشر نیازمند پرستاری و تربیت دقیق می باشد و تربیت تادیب و تعلیم را شامل می باشد. کانت به این باور است که همۀ انسان ها حتی حیوانات و پرندگان به یک پرستاری دقیق نیاز دارند و بدون پرستاری دقیق نمی توانند چیزی را بیاموزند. از نظر کانت پرنده های بزرگسال به جوجه های خود در همین مرحله پرستاری آواز خواندن می آموزانند.
یکی از مناظر بسیار جالب تماشای پرنده مادری است که با همۀ توان برای فرزندانش آواز می خواند و جوجه ها به مانند بچه مدرسه ای به دایره ایستاده و سعی می کنند به تقلید از او همان آهنگ ها را از گلوی کوچکشان در بیاورند. برای اینکه متقاعد شویم که آوازخواندن پرندگان رفتاری غریزی نیست؛ بلکه عملا به آن ها تعلیم داده می شود، جا دارد به اثبات این مطلب آزمایش را انجام دهیم. فرض کنید نیمی از تخم های قناری را برداشته به جای آن ها تخم پرستو بگذاریم یا جوجه پرستوها را باجوجه های قناری عوض کنیم. اگر جوجه های نوزاد را در جایی نگه داریم که نتوانند صدای پرستوهای بیرون را بشنوند آواز قناری را یاد خواهند گرفت و بدین ترتیب پرستوی آواز خوان خواهیم داشت. از اینجا معلوم می شود که انسان ها خصوصا اطفال به یک پرستاری دقیق وکار آمد نیاز دارند و اگر به طریقه درست پرستاری نشوند منحرف خواهند شد.
مرحله پرورش: مرحله پرورش خود به دو مرحله یک تا 8 سالگی و 8 تا 16 سالگی تقسیم میشود. در مرحله اول که از یک تا هشت سالگی را در برمی گیرد باید امر و نهی کرد و اطاعت از این امر و نهی را از اطفال خواست. منظور کانت از امر و نهی در اینجا، امر و نهی ماشینی است، به این معنا که طفل باید تابع باشد و مانند ماشینی که وقتی دکمه آن را فشار می دهیم، فلان کار را انجام میدهد و چون و چرا نکند. در این مرحله از آنجا که اطفال از پدر و مادر خود الگو میگیرند و هرگونه رفتار بزرگتر را تقلید میکنند، باید فضایل اخلاقی و حسنات را به آن ها آموزش داد و هرگز نباید با آن ها استدلال کرد یا استدلالی از آن ها خواست. مثلاً اگر به آن ها گفتید دروغ نگو، حق ندارد بپرسد چرا نباید دروغ بگویم، زیرا عقل اطفال در این سن رشد کافی نکرده و نمیتوانند استدلالهای شما را سبک و سنگین کنند.
کانت بارها بر این نکته تأکید دارد که به تناسب رشد ذهنی و عقلانی و گسترش توانایی کودک در درک مفاهیم، امکان توسعه و تعمیق اخلاق از مظاهر محسوس آن به فرازهای متعالی تر وجود دارد. به همین دلیل، مراحل رشد اخلاقی را کاملاً منوط به رشد موازی درک عقلانی و شناختی کودک کرده است. کانت در این باره میگوید: «اگر تعلیم و تربیت کودکان نسبت به دین مورد بررسی قرار گیرد، نخستین پرسشی که پیش میآید این است که آیا میتوان مفاهیم دینی را با خردسالان در میان گذاشت.»
اما از 8 سالگی به بعد، کاملا برعکس قبل، باید رفتار و همواره با استدلال امر و نهی کرد. منظور از امر و نهی در این سنین، امر و نهی اخلاقی است، یعنی دستورها باید همراه با استدلال باشد. در این صورت یا کودک توان رد استدلال شما را دارد که به تبع آن عصیان میورزد، اما اگر قادر به رد استدلال شما نبود، حق عصیان ندارد و در صورت عصیان کردن باید او را تأدیب کرد. کانت میگوید: «مشکل بسیاری از ما این است که فکر میکنیم در درجه اول باید الفبا را به بچهها آموزش داد. اگر از یک معلم کلاس اولی بپرسند که چرا بچهها را به مدرسه آورده اید، می گوید چون میخواهم به آن ها حروف الفبا را یاد دهم، در صورتی که قبل از تعلیم حروف الفبا، مرتب نشستن، سکوت و آزادی را باید به آنها آموخت».
کانت آزادی انسان را مهمتر از دیگر ابعاد وجودی او میداند و معتقد است آزادی امری لذت بخش بوده و اگر در سالهای اولیه زندگی، فرد بتواند مزه آزادی را بچشد، هیچ گاه دست از آزادی بر نخواهد داشت. هدف پرورش آن است که آزادی را محدود و سپس آن را در مسیر درست هدایت کند. بدین معنا که باید به کودک آموخت آزادی حد و مرز دارد.
آموزش: آموزش باید هرمی شکل باشد تا چنانچه کودک در هر سنی از آموزشهای بیشتر محروم شد، حداقل در آن مقدار که تعلیم دیده کارایی داشته باشد تا پیش از ورود به مدرسه، هیاهو کردن و آزادی بیحد و حصر است، اما با ورود به مدرسه جلوی هر گونه آزادی افراطی گرفته میشود و وظیفه معلمان این است که نگذارند این آزادی، لجام گسیخته شود. از نظر کانت محدود کردن آزادی به سه حد است: یکی اینکه به انسانها یاد دهیم آزادیشان محدود به این است که به آزادی دیگران لطمهای وارد نکنند. دوم اینکه آزادی تو نباید آینده شخصی ات را از حالت بدتر کند؛ یعنی اگر به آزادیای عمل کنی که فردایت را از امروزت بدتر کند، اگر این آزادی را نداشته باشی بهتر است.
شاید به همین علت است که والدین به فرزندشان میگویند که تا وقتی تکالیف مدرسهات را انجام ندهی نمیگذاریم بخوابی یا بازی کنی. سوم اینکه آزادی هر کس نباید با کمال معنوی او در تقابل افتد. منظور این است که باید هدف از آزادی، رساندن فرد به کمال باشد و آزادی هر کس باید در مسیر کمال او هدایت شود.
غالبا شنیده می شود که می گویند می گویند هرچیز را باید به صورتی به کودکان عرضه کرد که آن را از روی میل انجام دهند. بی شک این روش در بعضی موارد بسیار خوب است ولی چیزهای بسیاری نیز است که باید به عنوان تکلیف پیش پای کودک گذاشته شود. چنین برخوردی در سراسر زندگی به نفع کودک تمام می شود زیرا هنگام پرداخت عوارض و مالیا ت درکارهای اداری و در بسیاری از موارد دیگر نه تمایل بلکه احساس تکلیف می کند. حتی اگر کودک نتواند دلیل وظیفه ای که برای او تعیین می شود، را بفهمد، بهتر است بعضی موارد به این طریق به او سپرده شود.
منشا قواعد کلی رفتار باید باطن آدمی باشد. در تربیت اخلاقی باید منتظر فرصت بود و هرچه زودتر تصوری از درست و نادرست برای کودکان مهیا کرد. اگر درصدد استقرار مبانی اخلاقی هستیم نباید تنبیه کنیم. تقدس و تعالی اخلاق بدان پایه است که نباید با قرار دادن آن در ردیف انضباط از ارزش آن بکاهیم. نخستین قدم درمورد تربیت اخلاقی تشکیل منش است. منش، آمادگی برای عمل طبق قواعد کلی است و مفهوم منش درنزد کانت بسیار پیچیده است. او به طور مطلق ، منش را به عنوان قانون علیت خاص یک شی تعریف می کند.
منبع: بلاگ اسکای