نگاه های سنتی در فیلم «سه رخ»
نگاه های سنتی در فیلم «سه رخ»
نگاه های سنتی در فیلم «سه رخ»
نقد فیلمنامه برگزیده جشنواره کن 2018
نقد فیلمنامه برگزیده جشنواره کن 2018
نقد فیلمنامه برگزیده جشنواره کن 2018
«سهرخ» تازهترین اثر جعفر پناهی، فیلمساز ایرانی در جشنواره کن با استقبال روبرو شد. جعفر پناهی به همراه نادی ساعی ور، برای این فیلم جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم کن امسال را دریافت کردند. نقد این فیلم را به قلم دو منتقد خارجی در نشریه های گاردین و هالیوود ریپرتر بخوانید.
خلاصه داستان : «بهناز جعفری» بازیگر مشهور با دیدن ویدئو دختری شهرستانی آشفته میشود. خانواده دختر او را تحت فشار گذاشتهاند تا تحصیلاتش در دانشکده هنر تهران را رها کند. بهناز صحنه فیلم برداری خود را ترک میکند و سراغ «جعفر پناهی» فیلمساز میرود تا در حل مشکل دخترک او را راهنمایی کند. آن دو با اتومبیل به سمت روستایی در شمال غرب کشور که زادگاه دختر است میروند.
منتقد: دبورا یانگ | هالیوود ریپورتر
نگاههای سنتی به مقوله غیرت مردانه و خانهنشینی و جایگاه زن در خانه، در «سهرخ» و در قالب فکری «جعفر پناهی» به چالش کشیده میشوند.
این چهارمین فیلمیاست که او، از زمانی که به طور رسمی توسط مقامات ایرانی از فیلمسازی منع شده، کارگردانی میکند. «سهرخ»، همانطور که از عنوانش پیداست، به شخصیت سه بازیگر زن فیلم که نمود زنان گذشته، حال و آینده هستند، اشاره دارد. فیلم کمبودجه «سهرخ»، نمونهای از سینمای ایران در خالصانهترین جلوه آن است. پیامی که فیلم درباره آزادی انتخاب میدهد، یادآور فیلمهای بزرگ سینمای رئالیستی مثل «باد ما را خواهد برد» کیارستمی است.فیلم جدید او ظاهراً یک داکیو-دراماست که ما را عمیقاً به یاد فیلم «زندگی و دیگر هیچ» کیارستمی میاندازد. در فیلم کیارستمی کارگردان فیلم «خانهی دوست کجاست؟» (که شخص دیگری به جای کیاستمی بازیاش میکند) با پسرش، برای اطمینان از زنده بودن بازیگر خردسال فیلماش به شمال ایران سفر میکند و در سه رخ نیز پناهی به همراه بهناز جعفری برای یافتن دخترکی که به عشق تحصیل در رشتهی بازیگری وانمود به خودکشی کرده است، به منطقهای روستایی در شمال غربی ایران میروند.
«پناهی» که زمانی دستیار «کیارستمی» بوده، از قریحهی طنز استادش بیبهره است. طنزی که فیلمهای کیارستمی را انسانی و تماشایی میکرد. لحن این فیلم به مراتب خشکتر است، حتی در عجیبترین مکالمات فیلم. نمای پایانی فیلم نگاه شاعرانهای دارد به جادهای که باد در آن میوزد و دو زن تنها با ذهنیتهای خودشان در آن قدم میزنند، در حالی که یک کامیون حامل دام به سمت شهر رانده میشود. استعارهای زیبا که هم ظریف است و هم جذاب و نما به سادگی کارش را انجام میدهد.
اگرچه پاسپورت او توسط مقامات ایرانی توقیف شده و نتوانسته در فرش قرمز کن حضور پیدا کند، اما کاملاً واضح است که پناهی میتواند آزادانه به نقاط مختلف کشورش سفر کند. «پناهی» در این فیلم نقش خودش را بازی میکند و سوار بر ماشین شاسی بلندش (روح کیارستمی پرده را تسخیر کردهاست) راهی مناطق شمال غربی ایران و مرز ترکیه و آذربایجان میشود. فیلم با یک ویدئوی سلفی از یک دختر آشفته و عصبی (مرضیه رضایی) شروع میشود که از «بهناز جعفری»، بازیگر مشهور، به دلیل نادیدهگرفتهشدن خواستهاش از سوی خانواده، تقاضای کمک میکند. بزرگترین آرزوی او این است که بازیگر شود و در کنکور و دانشگاهی در تهران نیز قبول شدهاست. اما خانوادهاش مخالف ترک خانه و رفتن او به تهران هستند. و در پایان ویدئو که در یک غار فیلمبرداری شده، با طنابی که دور گردنش آویخته، خودش را حلقآویز میکند.
این ویدئو ناراحتکننده توسط دوست «مرضیه» که ظاهراً برای نجاتش دیر رسیده بود، برای جعفر «پناهی» فرستاده میشود. «پناهی» و «جعفری»، برای اینکه بفهمند این دختر واقعاً مردهاست یا نه، سفر شبانه و طولانی را به سمت منطقهای کوهستانی و ترک زبان آغاز میکنند.
سه شخصیت اصلی فیلم به طور واضح پرداخته شدهاند.
پناهی نقش یک خیمهشبباز را درون ماشین ایفا میکند،
یک منبع با ثبات و قابل اطمینان از لحاظ فکری. با گوشهای از موهای قرمز رنگ خود که از گوشه روسری بیرون زده است، «جعفری» (با سابقه حضور در «لانتوری»، «خانهای روی آب») زنی است که در ابتدا بیاراده است و تسلیم احساساتاش میشود، سپس دوباره در مورد آن قضیه در فکر فرو میرود و به شدت با مردم ارتباط میگیرد. به عنوان یک بازیگر جویای نام، «رضایی» زنی بانشاط، صریح است که به نظر میرسد از کسی هراسی ندارد. حالا که صحبت از آن شد، باید گفت که شات پایانی و احساسی فیلم در یک جاده خالی است که دو زن تنها با طرز فکر مخصوص به خودشان در حال طی کردن آن هستند، در حالی که کامیونی پر از گاوهای ماده به داخل شهر آورده میشود. یک استعاره زیبا که تا این حد ساده، باظرافت و دوست داشتنیست.منتقد: پیتر بردشاو | گاردین
جعفر پناهی در «سه رخ» یک قصه شبه رئالیستی جذاب را در قالب پروژهی سینمای اتوبیوگرافیکال خود خلق کرده است. فیلمی که عمیقاً متواضع است و به زنان به ویژه بازیگران زن احترام میگذارد. فیلمهای پناهی عموماً تماشایی هستند، «سه رخ» نیز از این قاعده مستثنی نیست، هر چند به نظر میرسد این یکی در تلاش برای یادآوری یک سینمای کلاسیک ایرانی است که عموماً با آثار کیارستمی شناخته میشود. سینمایی که هرچند سهل و ممتنع به نظر میآید اما عامدانه از سوی فیلمساز کدگذاری شده است. «طعم گیلاس» و «باد ما را خواهد برد» از این نوع سینِما هستند.
البته به سختی میتوان فیلمساز زندهای را یافت که بهتر از «پناهی» بتواند با مخاطبانش به این روش ارتباط برقرار کند، اما من قدری نگران بودم که «پناهی» نتواند به این نگاه مدرن و طنزآمیز خود به سیاست و جامعه مدرن ایران که انواع آن را در «این یک فیلم نیست» (This Is Not A Film) و «تاکسی» (Taxi) به ما نشان داد، ادامه دهد. سه شخصیت زن فیلم اشاره به وضعیت کنونی «پناهی» و حصر خانگی و ممنوع الخروج بودنش دارند، ولی بر خلاف آن یک چیز درک نکردنی،
ولی به شدت با لطافت در مورد آن وجود دارد.این سه رخ چه کسانی هستند؟ یکی از آنها «مرضیه» (مرضیه رضایی) است که در یک روستای دورافتاده زندگی میکند و بزرگترین آرزویش این است که به دانشگاه هنرهای زیبا در تهران برود تا بازیگر شود.دیگری «بهناز جعفری» است که نقش خودش را که یک بازیگر مشهور است بازی میکند. اما چهره دیگری هم وجود دارد، چهرهای پنهان. یک بازیگر زن فیلمهای قبل از انقلاب که به روستا و محل سکونت «مرضیه» آمده تا در کنج عزلت خودش نقاشی کند. او توسط مردمی که مجسمههای بازیگران و سلبرتیهای زن را عملا میپرستند، مورد ستایش قرار میگیرد ولی این ستایش توام با شک و ظن است، شکی به زنی که روزگاری بازیگر بوده و دیگر نیست، رفته و آمده است، زنانی که روزگاری بازیگر بودهاند و دیگر نیستند و به سادگی یک زن هستند. حضور او در فیلم مبهم و مرموز است.
به عنوان یک بازیگر که در فیلمهایش حضور پیدا میکند، «پناهی» همیشه یک حضور فریبنده و کوتاه دارد، یک نماد ساکت از خرد و دانایی. تعجبی ندارد که مقامات ایرانی، نمیدانند که چگونه زندانی مشهور خود را کنترل کنند. اما گاهی سبک «پناهی» در این موقعیتهای آشکار دراماتیک، کمی گنگ و مبهم است. پایان فیلم «پناهی» نشانی از امید و رهایی را در خود دارد. هرچند رهاییای که ناچاراً از روی درماندگی و شتابزدگی است. دوربین پناهی روی مناظر ساده و به دور از تجمل میچرخد، بر خلاف تجملات و زرق و برقهای تعاملات انسانی، که سوژه اصلی فیلم است. یک فیلم کوچک، اما همچنان باارزش از پناهی را می بینیم.
منبع: نقد فارسی
